صفحه اصلی > تمام اخبار 
اخبار > «معامله قرن فلسطینیان را منسجم کرد و ترور قاسم سلیمانی ایرانیان را منجسم کرد.


نسخه چاپي  ارسال به دوست

«معامله قرن فلسطینیان را منسجم کرد و ترور قاسم سلیمانی ایرانیان را منجسم کرد.
    کاظم جلالی، سفیر فوق العاده و تام الاختیار جمهوری اسلامی ایران در روسیه 14 جولای آناستاسیا (فاطمه) یِژووا، سردبیر سایت mihwar.ru را به حضور پذیرفت و مصاحبه اختصاصی داد.

   

 متن مصاحبه را در زير بخوانيد :

 

 آقای کاظم جلالی، دکترای علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) و از پیشکسوتان سیاسی ایران است: او شش دوره نماینده مجلس شورای اسلامی ایران بوده است و در آنجا علی الخصوص متولی مسائل روابط بین الملل بوده است. ما طیف وسیعی از موضوعات مرتبط با وضعیت دشوار و دردآور منطقه را بررسی کردیم: «معامله قرن»، فراکسیون‌های فلسطینی، اوضاع در سوریه، امکان «موج دوم» فعالیت داعش و در نهایت موضوع ویروس کرونا (نپرداختن به این موضوع مگر ممکن است!).

 

 

 

کاظم جلالی، سفیر فوق العاده و تام الاختیار جمهوری اسلامی ایران در روسیه 14 جولای آناستاسیا (فاطمه) یِژووا، سردبیر سایت mihwar.ru را به حضور پذیرفت و مصاحبه اختصاصی داد. آقای کاظم جلالی، دکترای علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) و از پیشکسوتان سیاسی ایران است: او شش دوره نماینده مجلس شورای اسلامی ایران بوده است و در آنجا علی الخصوص متولی مسائل روابط بین الملل بوده است. ما طیف وسیعی از موضوعات مرتبط با وضعیت دشوار و دردآور منطقه را بررسی کردیم: «معامله قرن»، فراکسیون‌های فلسطینی، اوضاع در سوریه، امکان «موج دوم» فعالیت داعش و در نهایت موضوع ویروس کرونا (نپرداختن به این موضوع مگر ممکن است!).

 

- آقای سفیر، سپاس فراوان از دعوت و پذیرایی گرم. اگر درباره اوضاع در منطقه خاورمیانه صحبت کنیم، اصلی ترین و دردآورترین موضوع دنیای اسلام بدون تردید فلسطین است. هم اکنون «معامله قرن» که ترامپ بسیار علنی آن را اعلام کرد در صدر دستور کار قرار دارد. اما بعد از آن پاندمی‌کووید 19 آمد که بخاطر آن بسیاری از برنامه‌ها به هم ریخت. هیچ تردیدی وجود ندارد که این «معامله» دست درازی به همه حقوق انسانی و شهروندی فلسطینیان است و اینکه این پروژه خطرناک است. اما به نظر شما این تهدید چقدر در واقعیت، نه بر روی کاغذ، وجود دارد؟ دنیای اسلام چه کاری می‌تواند انجام بدهد که مانع از اجرای این طرح ترامپ شود؟

 

 

 

- بسم الله الرحمن الرحیم! من می خواهم تأکید کنم که مسأله فلسطین بسیار مهم است و اینکه چند دهه است که دنیای اسلام با این مشکل سرو کار دارد. زمانی بود که دولت های اسلامی موضع آشتی ناپذیری را در قبال اسرائیل اتخاذ کردند و حتی چند جنگ در گرفت. اما قرارداد کمپ دیوید عملا به معنای آغاز کناره گیری دولت های اسلامی از مبارزه برای حقوق ملت فلسطین بود. بعدا جنبش های فلسطینی به این مبارزه پیوستند. در آن زمان سازمان آزادی بخش فلسطین رهبری را بر عهده داشت. سپس توافقنامه‌هایی در اسلو امضاء شد و بخشی از سازمان‌های فلسطینی به مذاکرات به اصطلاح «صلح» محلق شدند. اما بعد از آن خود ملت فلسطین برای مبارزه قیام کرد- عملا بدین شکل بود که مقاومت شکل گرفت که تا این لحظه «کارنامه» عالی دارد. در سالهای 80 اسرائیل عملا برق آسا نیمی از لبنان را گرفت، اما مقاومت اسرائیلی‌ها را بیرون راند و توانست سرزمین‌های خود را آزاد کند.

 

اما در خصوص خود فلسطین، برای مثال در نوار غزه خود ملت با رژیم صهیونیستی مقابله می‌کند. یکی از نخست وزیران اسرائیلی آرزوی خود را اینگونه توصیف کرد: صبح بیدار شود و ببیند که نوار غزه زیر آب رفته است. و اینکه غزه تا به امروز وجود دارد نشان دهنده موفقیت مقاومت است. اسرائیل زمانی می‌گفت که تمامی سرزمین‌ها از نیل تا فرات را اشغال می‌کند. اما نتوانست حتی مرزهای جعلی موجود خود را حفظ کند و همه اینها به لطف فعالیت های مقاومت است.

 

موضع ضعیف کشورهای اسلامی منجر به آن شد که علیرغم تمامی تلاش های ملت فلسطین، رهبران آنها به تدریج وارد فرایند برقراری سازش با اسرائیل شدند. اسرائیل که زمان می‌گفت: «صلح در مقابل زمین»، حالا معامله «صلح در قبال رفاه» را پیشنهاد می‌کند. [اسرائیل] چندین سال زندگی راحت و پول را به فلسطینی‌ها پیشنهاد می‌کند که البته دروغ است. چرا؟ چون اسرائیل و غرب هیچ وقت و هیچ گاه به تعهدات خود عمل نکرده اند. در سال 1993 در اسلو توافقنامه‌هایی را امضاء کردند و مطابق با آنها در سال 1997 قرار بود کشور مستقل فلسطینی شکل بگیرد. اما این کشور کجاست؟ مگر غرب به تعهدات خود عمل کرد؟ به هیچ وجه. و حتی خود مرحوم یاسر عرفات که با آنها این قرارداد (اسلو-1) را امضاء کرد توسط خود آنها کشته شد.

 

اما راجع به «معامله قرن». این البته «گام به جلو» از سوی ترامپ است که او توانست در شرایط غفلت دولت های جهان اسلام بردارد. اما مسأله چیز دیگری است: آیا این معامله موفق خواهد بود؟ من فکر نمی‌کنم. اگر ما به 70-60 سال گذشته نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که طرح های اینچنینی زیادی مطرح شده است، اما هیچ یک از آنها محقق نشده است. کدام یک از رؤسای جمهور آمریکا طرح جدید برای فلسطین ارائه نکرده است؟ و کدام یک از این طرح ها موفقیت داشته است؟ هیچ کدام. چرا؟ زیرا آنها یک واقعیت را مدنظر قرار نمی دهند: اگر شما می خواهید ملت را از سرزمین مادری خود بیرون برانید، اگر شما مردم را می‌کشید و شکنجه می‌کند، آنها را تهدید می‌کنید، می خواهید هویت ملی آنها را نابود کنید، این «معامله» نیست.  

 

ترامپ سعی دارد با این بلوف سیاسی برای دومین بار در انتخابات پیروز شود، اما کووید 19 آمد و آنها، آمریکایی‌ها خودشان دچار مصیبت شدند، هرچند نتانیاهو و «بازهای» رژیم صهیونیستی فشار می آورند تا این طرح در زمان ترامپ اجراء شود، زیرا آنها نمی دانند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. ترامپ برنامه ریزی کرده بود که پروژه «معامله قرن» را ظرف 4 سال اجرا کند. اما من تصور نمی‌کنم که این طرح موفقیت آمیز باشد، هرچند ضعیف ترین و آسیب پذیرترین نقطه دنیای اسلام: دولت های اسلامی هستند که بجای کمک به ملت فلسطین و مقاومت فلسطین، برعکس روابط با دشمن را عادی سازی می‌کنند.

 

- خیانت دولت های عربی و اسلامی‌به ملت فلسطین- این دیگر چیز جدیدی نیست؛ فلسطینی‌ها یاد گرفته اند که از پس آن بر بیایند. اما «معامله قرن» یک تأثیر جانبی غیر منتظره داشت: حتی فتح که همیشه با این توافقنامه‌های مضر که هیچ چیزی برای فلسطینی‌ها نداشت موافقت می‌کرد، اکنون موضع سازش ناپذیرتری را اتخاذ کرده است و فهمیده است که توافق کردن با صهیونیست ها غیر ممکن و در خصوص هیچ موضوعی نمی‌تواند باشد. اما دشمن نوآور است و برای شکاف انداختن در دنیای اسلام و منحرف کردن توجه آن از فلسطین، جنگ در سوریه را به راه انداخت و شروع کرد از شبه نظامیان مخالف اسد حمایت کند. آمریکا و اسرائیل از چه روش هایی استفاده می‌کنند تا امت اسلامی مسأله فلسطین را به فراموشی بسپارد؟

 

- شما چند نکته را بیان کردید که بسیار مهم هستند. اول اینکه همه گروههای فلسطینی مخالف با «معامله قرن» هستند. تصور من این است که دقیقا همین عامل می‌توان نوعی محور وحدت بین فلسطینی‌ها شود- آنها حداقل اینکه در یک مسأله اتفاق نظر دارند. نکته دوم راجع به فتح است: آنها حقیقتا به این نتیجه رسیده اند که «معامله» قابل قبول نیست- بخصوص با توجه به اینکه اسرائیلی‌ها، آمریکایی‌ها و در کل غرب خودشان به قول های خود عمل نمی‌کنند.

 

نکته مهم دیگری که شما آن را مورد توجه قرار دادید این است که مسأله فلسطین باید مسأله اول دنیای اسلام شود. اما متأسفانه برخی از کشورهای عربی به اندازه ای به موضوعات دیگری مشغول هستند که مسأله فلسطین را به مشکل درجه دوم تبدیل کرده است. برای مثال بجای آنکه به فلسطین کمک کنند، آنها به ایران هراسی دامن می زنند و بدین ترتیب می خواهند توجه را از اسرائیل منحرف کنند.

 

نکته سوم این است که آنها گروههای تروریستی نظیر داعش (که در فدراسیون روسیه ممنوع است) را در لیبی، عراق و سوریه ایجاد کردند تا مسأله فلسطین را به فراموشی بسپارند. آنها خواهان آن هستند که دنیای اسلام منزوی شود تا خوانش تکفیری اسلام را به مسلمانان تحمیل کنند. غرب می خواهد دقیقا این «چهره از اسلام» را به جهان نشان بدهد: اسلام یعنی سراسر قتل، سر بریدن و خونریزی. تصور می‌کنم که این توطئه بسیار پیچیده ای است که نباید با آن ساده برخورد کرد. آنها سالهای طولانی این طرح شوم را طراحی کرده اند.

 

اما در خصوص اوضاع سوریه، برنامه آنها این بود که سوریه و بخشی از عراق را بگیرند و بعد در آنجا کشور تکفیری‌ها را ایجاد کنند. اما این توطئه شکست خورد، چون محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به ماهیت این طرح پی بردند و فرمانده پرافتخار نظامی ما، سپهبد قاسم سلیمانی و نیروهای تحت کنترل او منطقه ما را از تروریست ها پاک کردند. همانا او مانع از پیروزی آنها در سوریه شد. مهارت سردار سلیمانی در هنر نظامی این بود که او توانست همه دسته‌های مقاومت را در جنگ علیه تروریست ها به خوبی بکار بگیرد و او توانست به پیروزی‌های بسیار بزرگی در این عرصه دست یابد. و عملا یکی از درخشان ترین پیروزی‌ها توسط کل محور مقاومت دقیقا در سوریه و در عراق بدست آمد.

 

اما متأسفانه ما می‌بینیم که غرب و بخصوص آمریکا پایبند به توافقات نیستند. آنها اکنون با کمک به این تروریست ها در حال گروه بندی مجدد آنها هستند و این اقدام به خودی خود موضوع شک برانگیزی است. این کمک باید به دولت سوریه می‌شد، اما به خوبی معلوم است که بخشی از این کمک به کجا می رود و به دست چه کسی می رسد. غرب پیوسته از کانال کمک های انساندوستانه برای تقویت مواضع تروریست ها استفاده می‌کند. از یک سو آنها صحبت از وضعت مصیبت بار ملت سوریه صحبت می‌کنند که حقیقتا بسیار آسیب دیده است، اما از سوی دیگر آنها «دست آهنین» دیگری نیز دارند که ترجیح می دهند آن را نشان ندهند. آنها پنهان می‌کنند که دقیقا همین دست سوری‌ها را می‌کشد. چه کسی داعش (که در فدراسیون روسیه ممنوع است) را ایجاد کرد؟ ترامپ! او خودش به این موضوع اعتراف کرد.

 

- بدین خاطر دو سوال برای من پیش می آید: یک- درباره داعش که در روسیه ممنوع است، دیگری درباره سردار قاسم سلیمانی. موضوع تکفیریسم برای کشور ما دردآور است: متأسفانه افراد بسیار زیادی با گذرنامه‌های روسی برای جنگیدن برای این گروهها رفتند، بسیاری از مسلمانان ما تبلیغات راجع به «ظلم به برادران و خواهران دینی در سوریه» را باور کردند. خدا را شکر سوریه پیروز شد.  ضمنا این تبلیغ نیست: در اواخر سال 2019 من شخصا در ترکیب هیأت رسمی در سوریه بودم و با چشمان خودم دیدم که آنجا حقیقتا زندگی عادی احیا شده است. اما مشخص است که داعش از بین نرفته است و ایدئولوژی آن زنده است. به نظر شما آمریکا و اسرائیل در کجا ممکن است سعی کنند دوباره این «خلافت» تکفیری را احیا کنند؟

 

- کاملا درست است: داعش نمرد. چرا؟ زیرا پایگاه ایدئولوژیک وزینی دارد و از بین نرفته است. این چه ایدئولوژی است؟ چند قرن است که این جریان فکری انحرافی متأسفانه در دنیای اسلام وجود دارد. انگلیسی‌ها زمانی به خوبی متوجه شدند که این پدیده را می‌توان توسعه داد و به نفع خود تربیت کرد. این پدیده چیست؟ ما آن را سلفیسم می نامیم، پژوهشگران معاصر آن را وهابیسم می نامند- و دقیقا از دل آن ترور، قتل و تکفیریسم، یعنی اتهام «بی دینی» به دیگراندیشان خارج شد. آن هر روز در شکل جدید ظاهر می‌شود و اصلا اجباری ندارد که عنوان ناپسند «داعش» را داشته باشد. ممکن است این عنوان برود، اما خود ایدئولوژی حفظ خواهد شد. در کشورهای دیگر چنین جنبش هایی عناوین دیگری داشتند، اما ماهیت همان بود: این ایدئولوژی است که کشتار جمعی و قتل کودکان را توجیه می‌کند. و آن بدون تردید هیچ ارتباطی با اسلام پاک و اولیه ندارد. 

 

و آن [داعش] ابزاری در دست قدرت های بزرگ است: آنها این روحیات را نظام مند کردند و به آنها شکل جامعی دادند. موساد البته فعالانه در این فرایند بکارگرفته شد. در این پروژه پول های برخی از کشورهای اسلامی نیز سرمایه گذاری شد. علاوه بر این سرویس های جاسوسی کشورهای گوناگون از تکفیری‌ها حمایت کردند و از آنها پشتیبانی اطلاعاتی کردند. کشورهای اسلامی آنها را تأمین مالی کردند. و متأسفانه در برابر ویروس تفکر تکفیری واکسینه نشده ایم: این تفکر وجود دارد و برخی افراد که خود را مفتی می نامند فتواهای بسیار عجیبی می دهند.

 

در تاریخ دنیای اسلام جنگ بین سنی و شیعه وجود نداشته است. سنی‌ها همیشه شیعیان را به عنوان شاخه ای از اسلام می‌شناختند، دقیقا همانگونه که شیعیان سنی‌ها را. اما سلفی‌ها شروع کردند بین آنها خصومت ایجاد کنند. آنها حتی «احادیث» دروغین می آوردند مبنی بر اینکه کسی که هفت شیعه را بکشد، مستقیما به بهشت می رود. هرچند که طبق شرع اسلام، نه سنی حق کشتن شیعه را دارد و نه شیعه حق کشتن سنی را. اشتراکات ما بیشتر از تفاوت های ما است. شیعیان و سنی‌ها برادرند. ما همه مسلمانیم. این جنبش تکفیری قوام یافته بین ما شکاف ایجاد کرده است.

 

من فکر نمی‌کنم که دنیا به سادگی از این ایدئولوژی خلاص شود، چراکه هم ابراز مالی وجود دارد و هم موضع کشورهای بزرگ اسلامی‌که از تکفیری‌ها برای منافع سیاسی خود حمایت مالی می‌کنند.

 

اما در خصوص «نقاط آسیب پذیر» که شما در خصوص آن پرسیدید، من تصور می‌کنم که تروریست ها عمدتا در مناطقی فعالیت می‌کنند که امنیت در آنجا وجود ندارد، جایی که حکومت متمرکز در سرتاسر سرزمین برتری ندارد. در آنجا ها آنها می‌توانند حضور خود را احیا کنند- بخصوص که آمریکایی‌ها آنها را با پول های کشورهای عربی مسلح می‌کنند.

 

- اما اگر ما سوریه را به یاد بیاوریم، تا پیش از جنگ در آنجا سیستم بسیار قدرتمند امنیتی وجود داشت...

 

- آنها عمدتا از خاک عراق وارد خاک سوریه شدند. آنها در خود جامعه سوریه ریشه نداشتند- آنها صرفا از اوضاع عمومی استفاده کردند. بخصوص که امکانات نسبتا خوبی در اختیار آنها قرار دادند: آنها پول  های خوبی داشتند که با آن سربازان جدید اجیر می‌کردند و سلاح می خریدند. این به آنها اجازه داد که به سادگی به سوریه تجاوز کنند. همه اینها را غرب طراحی کرده بود. اما باید اذعان کرد که از سوی سوری‌ها نیز نوعی غفلت وجود داشت. تروریست ها از آن استفاده کردند.

 

- سردار سلیمانی که از او یاد شد کارهای زیادی برای آزاد کردن عراق و سوریه از این تروریست های واسطه ای غرب انجام داد. ضمنا در مصاحبه ای که او در سال 2019 کمی‌پیش از شهادت قهرمانانه خود به سایت Khamenei.Ir داد، او نقش خاص خود را در جنگ جولای 2006 تشریح کرد.  همانطور که می‌بینیم آمریکایی‌ها دست به جنایت های علنی می زنند، اما نتیجه آن کاملا برعکس می‌شود: «معامله قرن» فلسطینی‌ها را منسجم کرد و ترور سردار سلیمانی ایرانی‌ها را [منسجم کرد]. آیا شما رشد روحیات ضد آمریکایی را در ایران پس از این ترور غیرقانونی مشاهده می‌کنید؟ من تصور می‌کنم که این جنایت ایرانی‌های بسیار سکولار را نیز منزجر کرد...

 

- شهادت سردار سلیمانی انگیزه تحولات بزرگی در درون خود ایران شد. من تصور می‌کنم که شهید سلیمانی در زمان حیات اینقدر مشهور و معروف نبود که الان پس از شهادت است. ما اعتقاد داریم که خداوند بخشنده و مهربان شهادت قهرمانانه را بخاطر همه تلاش ها و کارهای او به او مرحمت فرمود. کسی که در مسیر او تلاش می‌کند، خداوند او را در برابر ملتش بزرگ می دارد. بعد از شهادت سلیمانی ملت ما به همه عظمت او پی برد.

 

فضای درون ایران بسیار تغییر کرد. من در روسیه بودم، اما همه اخبار مرتبط با این موضوع را پیگیری می‌کردم. تمامی نیروها در جمهوری اسلامی ایران حول شخصیت قاسم سلیمانی که در زمان حیات به هیچ جناحی تعلق نداشت متحد شدند، او خارج از ائتلاف ها، جنبش ها و فراکسیون‌ها بود. حتی بسیاری از ایرانیانی که خارج کشور خود زندگی می‌کنند و پیرو سبک زندگی اسلامی نیستند او را قهرمان ایران نامیدند و یاد او را گرامی داشتند. آقای ترامپ و غرب کلا امروز هیچ چیز ارزشمندی ندارند، آنها همچون ما درکی از عظمت شهادت قهرمانانه ندارند، و به همین خاطر آنطور که من تصور می‌کنم، آنها حتی متوجه نشدند که چه کار اشتباهی کردند و مرتکب چه اشتباه راهبردی بزرگی شدند.

 

طبق حقوق بین الملل ترور شهید سلیمانی کاملا غیر قانونی است. آنها در کشور ثالث مهمان شریف، نظامی عالیرتبه دارای جایگاه دیپلمات، نماینده کشور عضو سازمان ملل متحد که برای مأموریت رسمی‌به آنجا رفته بود را ترور کردند- او برای ملاقات با نخست وزیر عراق رفته بود! از نقطه نظر حقوق بین الملل این جنایت محض است.

 

شهید سلیمانی و در کل همه قهرمانان درگذشته به زندگی خود بعد از مرگ نیز ادامه می دهند. این بدین معناست که میراث آنها همچون گذشته زنده است و شهادت سردار سلیمانی به محور مقاومت نیرویی تازه داد. خیلی‌ها به ماهیت نخبگان آمریکایی پی برند: آنها جنایتکارند. خود آمریکایی‌ها نیز با آن مخالف هستند! وقتی پلیس شهروند خود را با زانو خفه می‌کند و بدین روش وحشتناکی او را می‌کشد، این صورت رژیم جنایتکار آمریکا است.

 

خود سردار سلیمانی آرزوی چنین شهادتی را داشت. او این را سعادت می دانست. او به آرزوی خود رسید. او می خواست دقیقا بدین شکل از دنیا برود. البته برای کل محور مقاومت این ضایعه است. اما از سوی دیگر این برای مقاومت نعمت است، زیرا او با شهادت خود محور مقاومت را تقویت کرد. برای ایران نیز شهادت او ضایعه بزرگی بود، ولی باعث همبستگی ملت ایران شد. مراسم خاکسپاری باشکوه سردار سلیمانی در تاریخ ایران سابقه نداشته است، زیرا حتی امام خمینی نیز اینگونه به خاک سپرده نشد و این تأیید کننده این موضوع است. این در حالی بود که امام خمینی شخصیتی بزرگ بود و سردار سلیمانی فرزند معنوی امام خمینی بود. با این حال مراسم خاکسپاری او به مراتب گسترده تر بود: از تهران و مشهد تا خوزستان و شهر زادگاه او کرمان را در برگرفت.

 

 

 

اگر شما می خواهید چهره واقعی ایران را ببینید، لازم نیست که چیزهای ظاهری را بیش از حد مورد توجه قرار دهید. نگاه کنید که ملت ایران چگونه سردار سلیمانی را در خاکسپاری بدرقه کرد. ممکن است ما در ایران اختلافات یا اختلاف نظرهایی را در خصوص مسائل مربوط به زندگی داخلی داشته باشیم، اما در مقابل دشمن خارجی ما کاملا وحدت داریم. این چیزی است که آمریکایی‌ها و در کل غرب نمی فهمند. به همین خاطر همه تحلیل آنها درباره ایران ظرف 40 سال نادرست بوده است.

 

- اجازه دهید خاطره ای در ارتباط با سردار سلیمانی را در میان بگذارم. تابستان سال 2017 من ایران بودم. یکی از آشنایان خوب من از من خواهش کرد که یک سوغات با تصویر قاسم سلیمانی برای او ببرم. در حیات مسجد جماران مغازه ای است که در آن سمبل های دینی-سیاسی فروخته می‌شود: چفیه بسیجی، تصاویر امام خمینی، رهبر و سید حسن نصرالله و پرچم. من پرسیدم آیا چیزی با تصویر قاسم سلیمانی هست. فروشنده با صدایی عذرخواهی کننده به من گفت که سردار را به اندازه ای در ایران دوست دارند که محصولات با تصویر او را بلافاصله می‌برند.

 

 

 

- و توجه داشته باشید که این پیش از شهادت قهرمانانه او بود! و او اکنون قهرمان واقعی ملی کل ایران شده است. این پاداش ارزشمند تلاش هایی بود که او برای حفاظت از ایران و آزادی ملت های منطقه ما صرف کرد.

 

- ممنونم از شما بابت صحبت هایی که درباره سردار سلیمانی گفتید. ترور او برای ما در روسیه- هم مسلمانان و هم غیر مسلمانان بسیار تکان دهنده بود. کانال RT مراسم خاکسپاری او را به صورت زنده پخش کرد، وزارت امورخارجه روسیه ابراز انزجار کرد، و مردم عالی که بسیاری از آنها قاسم سلیمانی را می‌شناختند، دوست داشتند و به او احترام می‌گذاشتند. اما روند رویدادها بررسی دستور کار جدید را دیکته می‌کند: پاندمی ویروس کرونا. ایران یکی از اولین کشورهایی بود که ضربه اپیدمی‌به آن وارد شد. در تمامی این ماهها همه این سوال را هدف قرار داده اند: بالاخره آیا این سلاح بیولوژیکی بود یا پدیده طبیعی؟ شما در این باره چه فکر می‌کنید؟

 

- من نظر شخصی در این باره ندارم- صرفا بدین خاطر که من متخصص در حوزه پزشکی و ویروس شناسی نیستم. اما بسیاری از کارشناسان بر این باورند که این یک پدیده غیر طبیعی است. نظری وجود دارد که این سلاح بیولوژیک است و زمانی از کنترل سازندگان آن خارج شده است. من در خصوص این موضوع با چند کارشناس روسیه صحبت کردم و آنها نیز گفتند که این می‌تواند سلاح بیولوژیک باشد.

 

اینکه چقدر این تئوری اثبات پذیر است مسأله ای دیگر است، اما چنین تئوری وجود دارد. در هر صورت این اپیدمی‌شمار زیادی از کشورهای جهان را متأثر کرد و منجر به کشته شدن شمار زیادی از مردم شد. البته این توجه زیادی را به این مشکل جلب کرد. من فکر می‌کنم که در آینده ما اطلاعات و شواهد بیشتری در باره منشأ این ویروس بدست خواهیم آورد.

 

- به نظر شما دنیا پس از پاندمی‌کووید 19 چگونه تغییر خواهد کرد؟ امروز درباره دجیتالی کردن، تراشه گذاری، تشدید کنترل الکترونیک بر مردم صحبت های زیادی مطرح می‌شود....

 

- دنیای پساکرونا بسیار متغیر خواهد بود. ما در حال حاضر در دوره گذار هستیم، اکنون موضوعات زیادی نامشخص است و همین باعث پیدایش تئوری‌ها و پیشبینی‌های کاملا گوناگون راجع به آینده می‌شود. کارشناسان پیوسته فرضیه‌هایی را درباره اینکه دنیای بعد از کووید 19 چگونه خواهد بود مطرح می‌کنند.

 

اما فعلا تمامی این تحلیل ها صرفا تئوریک هستند و با اطمینان هنور نمی‌توان تصویر آینده را ترسیم کرد. اما در خصوص برخی از مسائل می‌توان با احتمال زیاد پیشبینی ارائه کرد. در وهله اول اینکه مردم فهمیدند که هیچ کس در این دنیا نمی‌تواند احساس امنیت کند. فرض کنیم تا پیش از ویروس کرونا تصور کلیشه ای درباره آمریکا بعنوان یک کشور مرفه، مهد آسایش، رفاه و امنیت وجود داشت. اما پاندمی ویروس کرونا به وضوح نشان داد که اینگونه نیست. همه کشورها آسیب پذیر بودند، اما آمریکا بیش از دیگران آسیب دید. علاوه بر این مکانیزم های مشخصی که برای همگرایی برخی مناطق ایجاد شده بود عدم کارایی خود را در زمان بحران نشان دادند. برای مثال کشورهای اتحادیه اروپا مدت طولانی بازار مشترک و فضای اقتصادی مشترک ایجاد کردند، مرزها را برداشتند، پول واحد وضع کردند؛ اما به محض اینکه ویروس کرونا پدید آمد، آنها از کمک کردن به یکدیگر خودداری کردند و بلافاصله مرزها را در مقابل یکدیگر بستند.

 

در نهایت به نظر رسید که ضعیف شدن اصول و مبانی اخلاقی و رفتاری همدردی و کمک متقابل، انسان‌ها را نیز در وضعیت متزلزلی قرار می دهد. برای مثال در جامعه ایران، علیرغم خسارت زیاد ناشی از ویروس کرونا، مردم از کمک کردن به یکدیگر دست نکشیدند. وقتی که مساجد را بعنوان محل عبادت بستند، آنها به محل جمع آوری کمک های انسان دوستانه برای اقشار کم درآمد شدند. خود مردم فعالانه این کار را انجام می دادند، بخصوص در زمان ماه مبارک رمضان. این کار هم در شهر ها و هم در ده‌ها و روستاهای کوچک انجام شد: مردم برای خدا نذر می دادند.

 

در برخی از کشورهای اروپایی مردم مغازه‌ها را غارت کردند؛ علاوه بر این کشورها کمک های بشردوستانه را از یکدیگر به سرقت می‌بردند. رویکرد عمومی‌به اوضاع کلا غیر اخلاقی بود. ما امیدواریم که بعد از ویروس کرونا دنیا به اصول اساسی اخلاق بازگردد و به این فکر می‌کنیم که آیا رقابت برای دستیابی به آسایش بینهایت منجر به انحطاط اخلاقی نمی‌شود.

 

اما در خصوص سیاست بین الملل، در این حوزه احتمالا تغییرات بسیار مهمی‌به وقوع خواهد پیوست. اما زمان نشان خواهد داد که این تغییرات چگونه خواهند بود.

 

- اکنون بسیاری از مردم روسیه که ارتباطات دوستانه، کاری و شخصی با ایران و ایرانیان دارند، بسیار از بسته شدن مرز آسیب می‌بینند. معاملات، دوره‌های کارآموزی و ازدواج ها برگزار نشدند. مشخص است که پیشبینی کردن با اطمینان دشوار است، اما در هر صورت بر اساس تخمین‌های شما چه زمانی می‌توان انتظار داشت که مرزها بین روسیه و ایران باز شوند و پروازهای منظم مجددا برقرار شوند؟

 

- تا وقتی که واکسن ویروس کرونا وجود ندارد، ما با این ویروس زندگی خواهیم کرد. این واضح است. در اینجا دو رویکرد ممکن است: یک- تبعیت کل زندگی از ویروس کرونا، دو- تحت کنترل درآوردن آن. از آنجایی که این ویروس جدیدی است، در ابتدا آن [ویروس] قواعد را به ما دیکته کرد. اما من فکر می‌کنم که در حال حاضر ما می‌توانیم کنترل اوضاع را بدست بگیریم. برای مثال در روسیه بسیاری از محدودیت ها لغو شدند؛ در بسیاری از کشورهای دیگر نیز همین فرایند در جریان است.

 

به تدریج ما پروتکل های بهداشتی دقیقی را تهیه می‌کنیم. بخشی از این پروتکل ها در عمل بکار گرفته خواهند شد: برای مثال برای نشستن در هواپیما و پرواز به کشور دیگر، باید مجموعه ای از مقررات را رعایت کرد. تنظیم کردن همه این مکانیزم ها زمان بر است. فرض کنیم در ایران در حال حاضر مقررات دقیقی اجرا می‌شود: همه مسافران پروازهای داخلی باید ماسک داشته باشند. شرکت های هواپیمایی ماسک را خریداری می‌کنند و در زمان ورود مسافران به آنها می دهند.

 

ما امیدواریم که در نیمه دوم سال 2020 ما به آرامی‌بازکردن مرزها را آغاز کنیم، البته با رعایت کامل تمامی اقدامات احتیاطی بهداشتی. روسیه نیز به نوبه خود با کشورهای گوناگون مذاکره می‌کند تا مرزها را با آنها باز کند. ما در حال بررسی شرایط هستیم: چه تست ها و گواهی‌های پزشکی برای سفر لازم است و فکر می‌کنم که ما به سوی بازگشت به زندگی عادی در حرکت هستیم.









يکشنبه ٥ مرداد ١٣٩٩
نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 






تمامي حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت دكتر كاظم جلالي می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع  بلامانع است.

شماره سامانه پیام کوتاه : 3000880099