امشب در گوشه ای از حسینیه دلم به عزلت خزیده ام و ابرهای سیاه تنهایی، بر فراز آسمان وجودم، سایه انداخته اند و هر از چندی، رعد و برق تند حزن، با غرش جانسوز خود، وجودم را در می گیرد و باران اشک، بر صورتم می بارد و تندباد تنهایی، قایق کوچک آرامش مرا در تلاطم اقیانوس بی انتهای غربت، در امواج سهمگین دردمندی به هر سوی می کشاند و با نگاه به آسمان سرنوشت، خاطرات گذشته چونان قطاری، از کویر ذهنم عبور می کند و به ناگاه چشمانم به مردی سفید پوش خیره می شود و او کسی نیست جز امیر غروی. نام آشنای روزهای تنهایی.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگوئید احوال آب چشمم
تا بر شتر مبندد محمل به روز باران
امیر غروی، ملجأ من در تنگناها و سختی ها بود. او در سه دوره انتخابات در کنارم بود. خصوصاً در دوره تبلیغات انتخابات اصرار داشت راست قامت در کنارم بایستد و همواره دست در دستم بگذارد.
او یک مرد واقعی بود. هیچگاه رهایم نکرد. در طول یازده سال گذشته، خیلی ها آمدند و رفتند اما او از زمانی که آمد هیچگاه نرفت.
خدایا امشب که در خلوت تنهایی در گوشه ای خزیده ام، دلم برای یاران در گذشته ام سخت تنگ شده است ودر میان آنان نام امیر غروی، علی محمد منتظری و محمد طالع زاری می درخشد.
در دور اول انتخاباتم یعنی مجلس ششم چون کوهی ایستاد.
در دور هفتم که تیرهای جفا به طرفم از کمانهای زهر آگین در رفت، او ثابت قدم ایستاد و از این کشاورز زاده کمترین ناقابل، دفاع کرد. شب ها تا دیروقت در جلسات بزرگان حضور می یافت و مدیریت جلسه را در دست داشت. خدایا می دانم دیگر آن شب ها تکرار نمی شود اما در حسینیه دلم سخت غمگینم که باید نظاره گر رفتن فرزانگانی این چنین باشم.
در دوره انتخابات مجلس هشتم که سخت ترین انتخابات برایم بود، در مقابل تهمت ها و نامردمی ها و نارواگویی ها، آنکس که در درونش درد می کشید، اما مرا به صبر و تحمل وا می داشت، کسی نبود جز امیر غروی.
فراموش نمی کنم در شب شمارش آراء، چگونه دلش تا صبح تپید وقتی شنید باز هم این کمترین ناقابل به خانه ملت راه یافت، سریعاً با اشک سر به سجده گذارد و دو رکعت نماز شکر بجای آورد.
امیر غروی اصیل بود. نجیب بود. بزرگ بود. بزرگ زاده بود. در یک کلام، خوب بود. خدایش بیامرزاد و با عشقش، مولا علی (علیه السلام) محشور فرمایاد که همیشه در پایان نوشته اش می نگاشت یا علی مدد.