كاظم جلالي، سخنگوي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در گفتگو با «جامجم» ميگويد ايران در مذاكرات اخير خود روي گزينههاي مختلف از جمله خريد سوخت، افزايش غنيسازي در داخل كشور و مبادله سوخت صحبت كرده است، اما از آنجا كه گزينه سوم بيشتر به مذاق غربيها خوش آمد آنها بر اين گزينه تمركز كردند.
او معتقد است برخي اظهارنظرها از سوي مسوولان كشورمان باعث شده آنها دچار اين بدفهمي شوند كه ايران بحث مبادله را پذيرفته و حال عقبنشيني كرده است، در حالي كه گزينه مبادله تنها به عنوان يك گزينه مورد بحث قرار گرفته و هيچگونه توافقي در مورد آن صورت نگرفته است. مشروح اين مصاحبه را ميخوانيد.
بحث تامين سوخت رآكتور تحقيقاتي تهران در ظاهر موضوعي ساده و جزو وظايف موكد آژانس بينالمللي انرژي اتمي است؛ اما همين موضوع ساده مدتي است به محور اصلي مباحث مربوط به مذاكرات هستهاي ايران تبديل شده و كشورهاي غربي، فضاسازي رسانهاي گستردهاي را در اين خصوص به راه انداختهاند. علت اصلي اين قضايا را در چه ميدانيد؟
حرف شما حرف درستي است و غربيها در تلاش براي برجسته كردن مسائل مرتبط با تامين سوخت رآكتور تهران هستند و يك شانتاژ خبري را در اين زمينه ايجاد كردهاند. در همينجا و ابتداي صحبت فكر ميكنم بد نباشد من در مورد صورت مساله و رآكتور تحقيقاتي تهران توضيح بدهم. اين رآكتور، از نوع 5 مگاواتي و كاربرد آن آموزشي، آزمايشي و درماني است و محصولات آن كه راديو ايزوتوپ است عمدتا براي بيماران صعبالعلاج و سرطاني مورد استفاده قرار ميگيرد.
سوخت اين رآكتور هر چند وقت يكبار بايد عوض شود كه در سال 1990 ما سوخت مورد نياز براي اين رآكتور را از آرژانتين خريداري كرديم. از آنجا كه سوخت اين رآكتور رو به اتمام است، در ارديبهشت ماه سازمان انرژي اتمي ايران در نامهاي به آژانس بينالمللي انرژي اتمي، موضوع را گزارش و اعلام كرد كه ما قصد داريم براي رآكتور تهران سوخت بخريم.
آژانس بينالمللي انرژي اتمي به جاي اينكه نامه ايران را به همه كشورهاي داراي سوخت بفرستد آن را فقط براي 2 كشور آمريكا و روسيه فرستاد كه به نظر ميرسد آژانس در اين مورد به نوعي مرتكب تخلف شده است.
در همين ميان از سوي برخي كشورها اين پيشنهاد مطرح شد كه جمهوري اسلامي ايران، سوخت با غناي زير 5 درصد خودش را در اختيار روسها قرار دهد تا روسها آن را تا 7/19 درصد غني كنند و بعد آن را به فرانسويها بدهند. براساس اين پيشنهاد، فرانسويها اين سوخت را ميلهگذاري و صفحهگذاري كرده و در محل رآكتور تهران قرار ميدهند.
اين پيشنهاد را چه كساني مطرح كردند؟
اين پيشنهاد را گويي محمد البرادعي در برخي مذاكرات مطرح كرده بود و بعدها آمريكاييها نيز اين پيشنهاد را مطرح و پيگيري كردند.
اين صورت اصلي مساله است. بعد در مذاكراتي كه در ژنو برگزار شد طرفهاي غربي اين پيشنهاد را مطرح كردند و البته جمهوري اسلامي ايران پاسخي به آنها نداد و اعلام كرد اين پيشنهاد ميتواند به عنوان يك گزينه مورد مطالعه باشد.
متاسفانه پس از مذاكرات، اين تلقي در غربيها به وجود آمد كه جمهوري اسلامي ايران اين
” ايران بهعنوان اولويت اول بايد بهطور جدي مساله خريد سوخت را پيگيري كند “
موضوع را كاملا پذيرفته است كه اورانيوم خود را بدهد.
حتي ما در سفري كه براي نشست بينالمجالس اسلامي به ژنو داشتيم در ملاقات با مقامهاي غربي متوجه شديم آنها اين مساله را كاملا مفروض گرفتهاند كه جمهوري اسلامي ايران، 1200 كيلوگرم اورانيوم زير 5 درصد خودش را بدهد و در مقابل 117 كيلوگرم اورانيوم 7/19 درصد براي رآكتور تهران دريافت كند.
اين شرح ماجراست و بعد غربيها آمدند به لحاظ رسانهاي به اين مسائل پر و بال دادند و القا كردند كه جمهوري اسلامي ماجرا را پذيرفته است و سپس اينطور جوسازي كردند كه تهران پس از پذيرش اين پيشنهاد، عقبنشيني كرده است.
آقاي احمدينژاد اوايل مهر و پيش از نشست ژنو اعلام كرد جمهوري اسلامي ايران آماده است براي تامين سوخت رآكتور تهران، سوخت با غناي زير 5 درصد بدهد و سوخت غني شده دريافت كند. چه لزومي داشت چنين مسالهاي از سوي مسوولان كشور ما مطرح شود و حالا در پذيرش يا رد آن از سوي كشورهاي غربي تحت فشار باشيم؟
به نظر من از ابتدا ما بايد به آنها ميگفتيم سوخت ما را تامين كنند. چنانچه اين سوخت تامين نشود ما از آنجا كه براي رآكتور تهران به سوخت نياز داريم بايد به سمت غنيسازي بالاي 5 درصد برويم.
در اين خصوص از آژانس هم دعوت ميكنيم كه نظارت كند و تحت نظارت آژانس اين غنيسازي را انجام ميدهيم. فكر ميكنم ما بايد اينگونه پيش ميرفتيم، اما چنين نشد و آنها هم از برخي مصاحبهها و سخنان مسوولان ما تفاسير خاص خودشان را كردند.
در نشست وين، پيشنويس توافقنامهاي براي مبادله سوخت تهيه شد. ماحصل اين نشست و محتواي پيشنويس توافقنامه چه بود؟
البته من ابتدا بايد توضيح دهم كه براساس آنچه ما از مسوولان پرسيدهايم در نشست وين توافقنامهاي امضا نشده است، اما از آنجا كه برخي مسوولان در جمهوري اسلامي، بحث مبادله سوخت را مطرح كرده بودند، لذا جلسه وين براي بررسي راهكارهاي اين مبادله بود.
ما از ابتدا 3 راهكار پيش رو داشتيم. يكي اينكه سوخت را به طور كامل به ما بفروشند كه اين اولويت اول و بهترين مسير است. اولويت دوم اين كه چنانچه آنها به ما سوخت نفروختند ما خودمان غنيسازي كنيم كه به هر حال جمهوري اسلامي ايران ميتواند بر اين اساس غنيسازي بالاي 5 درصد را تحت نظارت آژانس تجربه كند.
راه سومي هم روي ميز مذاكره وجود داشت كه براساس مبادله سوخت طراحي شده بود، اما جهان غرب و طرفهاي مذاكرهكننده طوري اين مساله را برجسته كردند كه گويي ما بايد روي يك راه انحصاري حركت كنيم كه آن هم مبادله است.
در اين مبادله هم آنچه آنها مطرح ميكنند بايد انجام شود، در حالي كه به اعتقاد ما حتي اگر قرار باشد اين مبادله انجام شود به مذاكرات ديگري نياز دارد. به عنوان مثال بايد ما بحث كنيم كه اصلا نيروگاه چه مقدار سوخت نياز دارد و ما براي دريافت اين ميزان چه مقدار بايد سوخت بدهيم.
ما بايد مشخص كنيم كه اين مبادله با چه تضميني، در چه مكاني و در چه فرآيندي انجام شود. همه اين موارد نياز به مذاكره دارد و البته باز تاكيد ميكنم كه اين قضيه، تنها يكي از راهكارها از ميان 3 راه موجود است. ما در گذشته نيز تجربه مشابهي از چنين برخوردهاي غرب داشتهايم كه يكي از آنها در زمان تعليق بود.
ما در آن زمان اينهمه مذاكره كرديم كه تعليق ما يك اقدام اعتمادساز است و مدت زمان محدودي را شامل ميشود. همچنين ما تاكيد كرديم اين تعليق غيرحقوقي و غيرالزامآور است، اما وقتي تعليق انجام شد غربيها تلاش كردند تفسير خودشان را از تعليق بر ما تحميل كنند.
تفسير آنها اين بود كه منظور از تعليق، تعطيل است و جمهوري اسلامي ايران حق ندارد، مجددا فعاليت هستهاي خود را شروع كند.
شما ديديد در مذاكرات آقاي روحاني در بروكسل با مقامات غربي، آنها همين تفسيرهاي خود را مطرح كردند. اينكه ما در برخي موارد نميتوانيم كاملا به غربيها اعتماد كنيم به خاطر همين تفاسير دلبخواهي است كه آنها از مذاكرات انجام ميدهند.
همزمان با مذاكرات وين، جمهوري اسلامي
جمهوري اسلامي ايران در زمان پيش از انقلاب بخشي از سهام كارخانه اورديف فرانسه را خريد و قرار بود بخشي از محصولات اين كارخانه براي استفاده در نيروگاههايي كه ايران در دست ساخت داشت، در اختيار كشورمان قرار گيرد.
در آن زمان نيروگاههاي شماره يك و دو بوشهر استارت خورده بود و قرار بود فرانسويها در دارخوين براي كشورمان نيروگاه بسازند. در آن زمان قرار شده بود ضمن اين كه فرانسويها براي ما نيروگاه ميسازند، سوخت اين نيروگاه را نيز از طريق كارخانه اورديف تامين كنند.
بر اساس معاهدات آن زمان، دهها تن از محصولات اين كارخانه متعلق به ايران است و در مذاكرات وين به فرانسويها اعلام شد كه تا شما به تعهدات قبلي خود عمل نكنيد ما نميتوانيم در فعاليتهاي جديد به شما اعتماد كنيم.
به عنوان يك اقدام اعتمادساز از آنها خواستيم بخشي از سوخت كارخانه اورديف را به ما تحويل دهند.
به نظر من اينگونه مذاكره كردن روش درستي است. به اين معني كه حتي اگر قرار باشد مبادلهاي هم انجام شود، در ذيل اين مبادله بايد يك معامله بزرگ نيز انجام بگيرد.
براساس اين معامله آنها ديگر نبايد نسبت به غنيسازي زير 5 درصد در جمهوري اسلامي ايران مطلبي را مطرح كنند. دوم اين كه قطعنامههاي شوراي امنيت و تحريمها بايد كاملا ملغي شوند.
سوم اين كه ايران حق صادرات و واردات اورانيوم را داشته باشد و بتوانيم اورانيوم غني شده خود را تحت نظارت آژانس در اختيار كشورهاي ديگر قرار دهيم و از آنها سوخت بخريم و مساله بعد اين كه پرونده هستهاي ايران از شوراي امنيت به آژانس بينالمللي انرژي اتمي بازگردد.
البته من معتقدم اگر غربيها حاضر نيستند در خصوص گزينه اول كه خريد سوخت است با ما كنار بيايند، ما بايد براي گزينه دوم كه غنيسازي بالاي 5 درصد در داخل كشور و تحت نظارت آژانس است اعمال فشار كنيم.
درباره مبادله، آنها تصور كردند كه ايران 1200 كيلوگرم سوخت را در اختيارشان قرار ميدهد و بسيار شادي و پايكوبي كردند، چون تصورشان اين بود كه ميتوانند به اين طريق، سوخت را كه به نوعي يكي از مولفههاي قدرت جمهوري اسلامي ايران است از دستش خارج كنند و همين مساله باعث شد آنها بلافاصله رويكرد مثبتي به اين قضيه نشان دهند.
براساس اخباري كه از نشست وين منتشر شد اين گونه برداشت ميشد كه بيشتر مذاكرات در آنجا درباره بحث مبادله سوخت بوده است. آيا همين اخبار را نميتوان به عنوان زمينهساز موضعگيريهاي بعدي مقامات غربي دانست؟
آنها شايد از مذاكرات، چنين برداشتي نكرده باشند، بلكه از برخي اظهارنظرهاي مقامات برداشت كردهاند كه ما قصد مبادله داريم.
در مذاكره وقتي شقوق مختلفي وجود دارد روي هريك از آنها شما ميتوانيد بحث و راهكارهاي مختلف را مطرح كنيد، اما اگر روي مسالهاي گفتگو كرديد به اين معنا نيست كه آن را پذيرفتهايد؛ بنابراين فكر ميكنم بعضي از اظهارنظرها بود كه باعث شد آنها دچار بدفهمي شوند و البته بايد توجه داشت كه آنها مستعد اين بدفهمي بودند و قصد داشتند يك شانتاژ خبري راه بيندازند.
آيا جمهوري اسلامي ايران به پيشنويس توافقنامه آژانس پاسخي داده است؟ ظاهرا كشورهاي طرف مذاكره هنوز منتظر پاسخ هستند. آيا ما قرار است پاسخ بيشتري در اين زمينه بدهيم؟
گزارشهايي كه به ما داده شده، نشان ميدهد جمهوري اسلامي ايران پاسخ خود را به آقاي البرادعي داده است و اين پاسخ هم هماني بود كه آقاي سلطانيه اعلام كردند.
پس چرا غربيها هنوز منتظر پاسخ ايران هستند؟
البته من بيشتر در مباحث كارشناسي و فني ميتوانم پاسخگوي شما باشم و در اينگونه مباحث، دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي بايد اطلاعرساني دقيقتري كند تا اينگونه نشود كه همه منابع رسانههاي داخلي ما، خبرگزاريهاي خارجي باشند.
بنابراين من فكر ميكنم دوستان ما در اين بخش بايد اطلاعرساني شفافتر، دقيقتر و به روزتري داشته باشند
” ما بايد براي گزينه دوم كه غنيسازي بالاي 5 درصد در داخل كشور و تحت نظارت آژانس است اعمال فشار كنيم “
ايران، فرانسه را از كشورهاي طرف مذاكره خود كنار گذاشت و علت اين قضيه نيز به خاطر بدقولي فرانسويها در تعهدات قبليشان عنوان شد. سابقه اين بدقوليها به چه زماني بازميگردد؟