* سئوال: برادر عزیز جناب آقای دکتر جلالی نماینده محترم شاهرود
سلام علیکم
ضمن تشکر از خدمات جنابعالی می خواستم در ارتباط با استان شدن شهرمان شاهرود بگویم چرا جنابعالی باتفاق سایر مسئولین شهرستان و خصوصا" روحانیت شاهرود این موضوع را به جد پیگیری نمی کنید باور کنید تنها راه توسعه شاهرود فقط و فقط در استان شدن آن خلاصه شده است و لا غیر ، هر بار که از مسیر تهران به سمت شاهرود گذر می کنیم شاهد اختلاف فاحش توسعه روز افزون مرکز استان با سایر شهرستانهای استان هستیم که این اختلاف روز به روز در حال افزایش است وبیکاری و مهاجرت جوانان در شاهرود همچنان ادامه دارد آیا اگر جنابعالی ( با توجه به همت و پشتکاری که از شما می شناسیم ) باتفاق سایر مسئولین شاهرود جلسه ای اختصاصی با ریاست محترم جمهور داشته باشید و مشکلات بیشمار شاهرود و خصوصا" خواسته قلبی مردم این دیار را باز گو کنید یقینا" به نتایج ارزنده ای خواهید رسید حتی می توان خواسته مردم را در قالب توماری از امضا های اقشار مختلف مردم مطرح نمود آیا مردمی که در چهار دهه گذشته به رهبری روحانیت وقت به ندای حق پاسخ گفتند و در مقابل فتنه عمال پهلوی جهت انتقال بهاییت به شاهرود ایستادگی کردند ودر مقابل مرکزیت استان را از دست دادند سزاوار این کم توجهی و بی مهری می باشند ؟
* پاسخ: با سلام و تحیت.
ای کاش گوش شنوایی بود تا درد خاموش اما کهنه مردم شاهرود را درک می کرد. مردمی که از فرط بی عدالتی ها در استان به ستوه آمده اند. متأسفانه در گذشته هر گاه کوچکترین سخنی از عدالت مطرح می شد با واکنش شدید تند مسئولین مواجه می شد و مرحوم حسین شاهرودی نماینده همیشه جاویدان ما در این طریق رنج های بسیار برده است. البته قابل انکار نیست که در دولت نهم و دهم بارقه های جدی امید در دل مردم برای زدودن غبارهای سنگین بی عدالتی در استان به وجود آمده است. وقتی سخن از عدالت گفته می شود برخی مسئولین حتی بعضی از مردم شاهرود صرقاً به شهر شاهرود نگاه می کنند در حالیکه اگر نظری به شهرستان شاهرود بیندازند عمق بی عدالتی را بیشتر خواهند دید. برخی از مناطق ما در شهرستان در عقب ماندگی به مناطقی از استان سیستان و بلوچستان می ماند. باید به رضا آباد در منتهی الیه خارتوران، تلخاب، اسب کشان در همان منطقه سفر کرد و به سطوه و بیدستان و مهدی آباد و طرود رفت. ری آباد، پویه، کردآباد، حق الخواجه و گلستان را از نزدیک دید و میر علم، مسیح آباد و کلاته عبدل و … در منطقه فرومد سفری نمود و به روستاهای پل ابریشم رفت تا عمق عقب ماندگی و فاصله با مرکز استان را دید.
من هم بین دو مصلحت گرفتارم. از یکطرف نماینده این مردم مظلومم و باید فریاد مظلومیتشان را صلا دهم و از طرف دیگر نباید این فریاد موجب انزوا و گسست رابطه من با مسئولین در جذب امکانات برای شهرستان شود.
منهم مثل شما قائلم استمرار وضعیت فعلی نمی تواند برای ما چندان کارگشا باشد و باید تبدیل به استان شویم و برای این ادعای خود استدلال دارم و آن استدلال اینکه در کتاب اجتماعی سوم دبستان نوشته شده که « مرکز استان، بزرگترین شهرستان هر استان است.»
حال تنها استثناء در این کشور یک استان است که مرکز استان آن از یکی از شهرستانهای خود از نظر وسعت بسیار کوچکتر و از نظر جمعیت نیز در رتبه بعدی قرار دارد. در یک چنین شرایطی دو تحقیر تاریخی متضاد در مرکز استان و شاهرود شکل گرفته است.
مرکز استان مترصد است این تحقیر تاریخی خود که بزرگترین شهرستان استان نیست را بطرقی جبران نماید و در این جبران بدترین اشکال بی عدالتی رخ می نماید که نیاز به تبیین بیشتر نیست و شهرستان شاهرود از یک طرف تحقیر تاریخی شده که علیرغم بزرگی، سابقه، تاریخ، مردان بزرگ و … مرکز استان نشده است و از طرف دیگر در مسیر حرکت خود نیز هم شاهد بی عدالتی در رشد مرکز استان و عدم توسعه متناسب با ظرفیت خود می باشد که به لحاظ روحی او را می آزارد. لذا این دو تحقیر تاریخی باعث شکاف روز افزون می شود. اگر چه همه تلاش دارند با توجیهاتی این گسست را نبینند و یا به تعبیری صورت مسئله را پاک نمایند اما این واقعیت غیر قابل انکار است.
سربسته عرض کنم که پیشنهاد شما در خصوص جلسه بزرگان شهرستان با مسئولین کشور نیز مطمع نظر ماست.