«مصاحبه با سفیر ایران در روسیه»
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بازیگران مهم منطقه، چه نقشی را می تواند در همکاری با بازیگران مهم دیگر از جمله فدراسیون روسیه در زمینه تحقق یافتن نظام چند قطبی ایفاء کند؟
اگر به دهههای گذشته برگردیم، مشاهده میکنیم که نظم حاکم بر جهان مختصاتی «دوقطبی» داشت: یک قطب غرب و دیگری قطب شرق. اما به تدریج با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بلوک شرق نیز از هم پاشید. در چنین فضایی، بلوک غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا، به دنبال این بود که نظمی مبتنی بر جهانی«تک قطبی» با محوریت ارزشهای لیبرال دموکراسی -با نگاهی قوم مدارنه- بر جهان حاکم شود. به بیان دیگر، آمریکا با استعانت از رژیم ها و سازمان های منطقه ای و بین المللی با مدل و الگوی غربی در حوزه های موضوعی مختلف همچون امنیتی-سیاسی (برای مثال ناتو) و قلمروهای اقتصادی و مالی (برای مثال سازمان تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی)، در پی هنجار سازی از نظم موجود در راستای تامین منافع خود [بلوک غرب] و به موازات آن تسلط بیشتر بر جهان در قامت یک هژمون یا ابرقدرت بود.
در چنین مسیری به منظور بازنمایی و روایت سازی نادرست از واقعیت و نفوذ و کنترل بر اذهان عمومی، عباراتی اغراق آمیز و بعضا خیالی از سوی برخی چهره های مشهور آمریکایی و غرب در حوزه نظر و اندیشه، ساخته و پرداخته شد: برای مثال بحث نظریه “پایان تاریخ” فوکویاما و “برخورد تمدنها” هانتینگتون. در اصل این مباحث دلالت بر این داشت که بهترین ایدئولوژی، گفتمان لیبرال دموکراسی است که نمونه اکمل آن در ایالات متحده آمریکا هم تولید شده و هم به مرحله اجرا رسیده است. در واقع، هدف نهایی این بود که کشورهای دیگر برای پیشرفت و توسعه چاره ای جز تبعیت صرف از “نظام معنایی لیبرال دموکراسی غربی با محوریت آمریکایی” ندارند و اگر مسیری دیگر انتخاب شود این به معنای “تخاصم و دشمنی با آمریکا و بلوک غرب” قلمداد می شود.
اکنون واقعیت چیز دیگری است؛ حوادث، تحولات و روندهای راهبردی جهانی در سال 2024، به وضوح نشان میدهد که سیستم جهانی وارد یک مرحله گذار ساختاری از یک نظم «تکقطبی» به نظمی با مختصات «چندقطبی» شده است. افزایش نبردهای بزرگ در اروپا و خاورمیانه، جنگهای تجاری، جنایت علیه بشریت و وقوع نسلکشی در غزه و لبنان، معضل پناهجویان و آوارگان در سوریه و یمن، مسائل زیستمحیطی، ناامنی در قلمروهای اقتصاد، سلامت، انرژی و غذایی، بهدوران «جهانیشدن با الگوی آمریکایی»، پایان داده است. لذا در چنین فضایی، نظم “تک قطبی با محوریت آمریکا و غرب” با یک چالش اساسی و گسست جدی مواجه است، البته چرا این گسست به وجود آمد هم باز میگردد به اینکه عملاً آمریکا تلاش کرد با زیاده خواهی دنیا را به سمتی ببرد که عملاً یک نوع دیکتاتوری را در عرصه جهانی حاکم کند.
در شرایط کنونی، تامل جدی به این جملات و کنشها از سوی مقامات بلندپایه روسی، چینی و حتی هندی بسیار مهم است:
ولادیمیر پوتین، در دیدار با یکی از مقامات عالی جمهوری اسلامی ایران، یک جملهای را مطرح میکند و آن، این است که آمریکاییها دو دسته کشور را بیشتر به رسمیت نمیشناسند؛ یا شما باید عملاً نوکر و گوش به فرمان آمریکا باشید و اگر نبودید، لاجرم در دسته دوم هستید یعنی اینکه دشمن آمریکا از منظر واشنگتن محسوب می شوید. این جمله به نظر من خیلی جمله کلیدی است، به این دلیل که اگر کسی به روند حکومت ۲۵ ساله پوتین در روسیه یک نگاهی بیندازد، متوجه می شود که روسیه در زمان پوتین تمام تلاش خودش را انجام داد که بتواند با غرب کار کند و عملاً به نوعی همکاری بکند. این در سخنرانی ۲۲ فوریه ۲۰۲۴ پوتین هم کاملاً روشن است. وی قبل از اینکه نیروهای روسی عملیات اوکراین را آغاز کنند، یک سخنرانی دارد که خیلی شنیدنی است. در آن سخنرانی چند نکته است؛ یکی اینکه به غربیها می گوید ما آماده بودیم و به شما گفتیم که آمادهایم بیایم عضو اتحادیه اروپا بشویم و حتی گفتیم که آمادهایم عضو ناتو بشویم. بعد در آن مصاحبه که آن اون خبرنگار آمریکایی انجام میدهد، می گوید که همراه با آقای کلینتون ناهار میخوردیم و به او گفتم که چطور ما هم بیایم عضو ناتو و آقای کلینتون یک تأملی کرد و گفت ایده خوبی است و می شود روی آن فکر کرد، اما بعد از ظهر با مشاورانش جلسهای گذاشت. برای شام که آمدیم یکدیگر را ببینیم به من گفت که راستی آن نظری که ظهر دادی قابل عملیاتی شدن نیست؛ یعنی روسیه تا این مرز هم پیش رفت، که بتواند عضو ناتو بشود؛ عضو اتحادیه اروپا بشود. تمام راه های که میتوانست به نوعی با غرب مسالمت آمیز کنار هم زندگی بکند را در پیش گرفت. چون روسیه به هر حال در اروپاست، بخش زیادی از روسیه در اروپاست، سران مسکو علاقمند بودند با اروپایی ها و آمریکایی ها کار کنند.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بازیگران مهم منطقه، چه نقشی را می تواند در همکاری با بازیگران مهم دیگر از جمله فدراسیون روسیه در زمینه تحقق یافتن نظام چند قطبی ایفاء کند؟
اگر به دهههای گذشته برگردیم، مشاهده میکنیم که نظم حاکم بر جهان مختصاتی «دوقطبی» داشت: یک قطب غرب و دیگری قطب شرق. اما به تدریج با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بلوک شرق نیز از هم پاشید. در چنین فضایی، بلوک غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا، به دنبال این بود که نظمی مبتنی بر جهانی«تک قطبی» با محوریت ارزشهای لیبرال دموکراسی -با نگاهی قوم مدارنه- بر جهان حاکم شود. به بیان دیگر، آمریکا با استعانت از رژیم ها و سازمان های منطقه ای و بین المللی با مدل و الگوی غربی در حوزه های موضوعی مختلف همچون امنیتی-سیاسی (برای مثال ناتو) و قلمروهای اقتصادی و مالی (برای مثال سازمان تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی)، در پی هنجار سازی از نظم موجود در راستای تامین منافع خود [بلوک غرب] و به موازات آن تسلط بیشتر بر جهان در قامت یک هژمون یا ابرقدرت بود.
در چنین مسیری به منظور بازنمایی و روایت سازی نادرست از واقعیت و نفوذ و کنترل بر اذهان عمومی، عباراتی اغراق آمیز و بعضا خیالی از سوی برخی چهره های مشهور آمریکایی و غرب در حوزه نظر و اندیشه، ساخته و پرداخته شد: برای مثال بحث نظریه “پایان تاریخ” فوکویاما و “برخورد تمدنها” هانتینگتون. در اصل این مباحث دلالت بر این داشت که بهترین ایدئولوژی، گفتمان لیبرال دموکراسی است که نمونه اکمل آن در ایالات متحده آمریکا هم تولید شده و هم به مرحله اجرا رسیده است. در واقع، هدف نهایی این بود که کشورهای دیگر برای پیشرفت و توسعه چاره ای جز تبعیت صرف از “نظام معنایی لیبرال دموکراسی غربی با محوریت آمریکایی” ندارند و اگر مسیری دیگر انتخاب شود این به معنای “تخاصم و دشمنی با آمریکا و بلوک غرب” قلمداد می شود.
اکنون واقعیت چیز دیگری است؛ حوادث، تحولات و روندهای راهبردی جهانی در سال 2024، به وضوح نشان میدهد که سیستم جهانی وارد یک مرحله گذار ساختاری از یک نظم «تکقطبی» به نظمی با مختصات «چندقطبی» شده است. افزایش نبردهای بزرگ در اروپا و خاورمیانه، جنگهای تجاری، جنایت علیه بشریت و وقوع نسلکشی در غزه و لبنان، معضل پناهجویان و آوارگان در سوریه و یمن، مسائل زیستمحیطی، ناامنی در قلمروهای اقتصاد، سلامت، انرژی و غذایی، بهدوران «جهانیشدن با الگوی آمریکایی»، پایان داده است. لذا در چنین فضایی، نظم “تک قطبی با محوریت آمریکا و غرب” با یک چالش اساسی و گسست جدی مواجه است، البته چرا این گسست به وجود آمد هم باز میگردد به اینکه عملاً آمریکا تلاش کرد با زیاده خواهی دنیا را به سمتی ببرد که عملاً یک نوع دیکتاتوری را در عرصه جهانی حاکم کند.
در شرایط کنونی، تامل جدی به این جملات و کنشها از سوی مقامات بلندپایه روسی، چینی و حتی هندی بسیار مهم است:
ولادیمیر پوتین، در دیدار با یکی از مقامات عالی جمهوری اسلامی ایران، یک جملهای را مطرح میکند و آن، این است که آمریکاییها دو دسته کشور را بیشتر به رسمیت نمیشناسند؛ یا شما باید عملاً نوکر و گوش به فرمان آمریکا باشید و اگر نبودید، لاجرم در دسته دوم هستید یعنی اینکه دشمن آمریکا از منظر واشنگتن محسوب می شوید. این جمله به نظر من خیلی جمله کلیدی است، به این دلیل که اگر کسی به روند حکومت ۲۵ ساله پوتین در روسیه یک نگاهی بیندازد، متوجه می شود که روسیه در زمان پوتین تمام تلاش خودش را انجام داد که بتواند با غرب کار کند و عملاً به نوعی همکاری بکند. این در سخنرانی ۲۲ فوریه ۲۰۲۴ پوتین هم کاملاً روشن است. وی قبل از اینکه نیروهای روسی عملیات اوکراین را آغاز کنند، یک سخنرانی دارد که خیلی شنیدنی است. در آن سخنرانی چند نکته است؛ یکی اینکه به غربیها می گوید ما آماده بودیم و به شما گفتیم که آمادهایم بیایم عضو اتحادیه اروپا بشویم و حتی گفتیم که آمادهایم عضو ناتو بشویم. بعد در آن مصاحبه که آن اون خبرنگار آمریکایی انجام میدهد، می گوید که همراه با آقای کلینتون ناهار میخوردیم و به او گفتم که چطور ما هم بیایم عضو ناتو و آقای کلینتون یک تأملی کرد و گفت ایده خوبی است و می شود روی آن فکر کرد، اما بعد از ظهر با مشاورانش جلسهای گذاشت. برای شام که آمدیم یکدیگر را ببینیم به من گفت که راستی آن نظری که ظهر دادی قابل عملیاتی شدن نیست؛ یعنی روسیه تا این مرز هم پیش رفت، که بتواند عضو ناتو بشود؛ عضو اتحادیه اروپا بشود. تمام راه های که میتوانست به نوعی با غرب مسالمت آمیز کنار هم زندگی بکند را در پیش گرفت. چون روسیه به هر حال در اروپاست، بخش زیادی از روسیه در اروپاست، سران مسکو علاقمند بودند با اروپایی ها و آمریکایی ها کار کنند.